کد مطلب:313508 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

شفای طفل بیمار
سید جلیل، آقای حاج سید محمدعلی ضوابطی نقل كرد كه:

به اتفاق خانواده و فرزندزاده ام به زیارت عتبات عالیات مشرف شدم. نوه ی چهار ساله ام، كه با ما همراه بود، بیمار شد و به تدریج حال او وخیم شده به حال بیهوشی افتاد.

دكتر حافظ الصحه را به بالین وی آوردیم. پس از معاینه نسخه ای نوشت و به دست ما داد و حركت كرد. بیرون اطاق، در حال بدرقه، به من اظهار كرد حال این بچه بسیار بد است و امید بهبودی در باب او نمی رود، من نخواستم نزد خانم شما حرفی زده باشم. همسرم از اطاق دیگر حرف دكتر را شنید، بی درنگ چادر بر سر كرده و گفت: اكنون می روم و كار را درست می كنم!

او رفت و پس از لحظاتی دیدم طفل بیمار سر از بستر برداشته، می گوید: آقاجان مرا در آغوش گیر! تعجب كردم، كودك بی هوش چگونه یكباره به هوش آمد؟! او را دربر گرفتم. آب خواست، به او آب دادم.



[ صفحه 317]



گفت: بی بی خانم (همسرم) كجا است؟

گفتم: الآن می آید.

هنوز در عالم تعجب بودم كه خانم وارد شد و با دیدن كودك در آغوش من گفت: دیدی كار را به سامان آورده و برای مریض در خطر مرگ شفا گرفتم؟! گفتم چه كردی و كجا رفتی؟ گفت: به حرم مطهر مولانا العباس علیه السلام رفتم و گفتم:

یا اباالفضل، من زوار تو هستم، اگر باب الحوائج نبودی من بدین آستان روی نمی آوردم. اینك بچه ام در خطر مرگ است، شفای او را از تو می خواهم وگرنه من جواب پدر او را چه می دهم؟! این سخن را گفتم و از حرم بیرون آمدم اینك فهمیدم كه در اثر توجه خاص مولانا العباس علیه السلام بیمار، شفا یافته است. [1] .


[1] قيام حق، به نقل از الوقايع: صفحه ي 40.